۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه

عمر سفر کوتاه است

همیشه شنیده بودم که میگن عمر سفر کوتاهِ ... اما هیچ وقت پیش نیومده بود که تجربش کنم یا شایدم سفری به این اندازه طولانی نداشتم ... روزا همینطوری پشت سر هم دارن میگذرن ، منم دارم کم کم به روزای آخر سفرم می‌رسم . بعد از دیدن این برنامه مطمئنا میتونید این حس رو داشته باشید که شما هم در طول این سفر همراه من بودید .

با اینکه سفرِ من البته سفرِ ما همچنان ادامه داره و کلی‌ کار مونده تا اینکه قسمت‌های جدید برنامهٔ چرا که نه ؟ آمادهٔ پخش بشه (ای وای که یه عالمه کار دارم) ... اما هر موقع که یه کوچولو زنگ تفریح پیدا می‌کنم ، سریع شروع به نوشتن می‌کنم :) دقت کردم میبینم از وقتی‌ که سفرم رو شروع کردم تا امروز گلدون کاکتوسم یه عالمه قد کشیده ... یه کاکتوس به تمام معنا شده :)

در طول سفری که تا حالا داشتم ، تجربه‌های خیلی‌ جدید تری به دست آوردم ، آدمای مختلفی‌ رو با فرهنگ‌های خاص خودشون شناختم ، شهر‌ها ، غذا‌ها و کلی‌ چیزای دیگه ... یه مثال بزنم براتون ... مثلا اصلا باورم نمی‌شه که صدف دریایی خام رو خوردم :( وای ... 


این عکس اون صدف خامِ ... واسه بعضی‌ از کسایی که غذاهای دریایی رو دوست دارن خوشمزس ، اما واسه من ... چی‌ بگم ...اما خوب چرا که نه ؟ مگه نه ؟
راستی‌ ! چه خبرا ؟ خوش می‌گذره ؟ همه چی‌ اونجوری که دوست دارینه ؟ امیدوارم که باشه ، اما اگرم نیست، باید سعی‌ کرد که قابل دوست داشتن بشه :) هیچ کاریم نداره ، فقط باید اراده کنیم ، بخواهیم و اونوقته که میرسیم و به قول معروف: خواستن توانستن است.
دلم خیلی‌ خیلی‌ خیلی‌ زیاد براتون تنگ شده :) 
بی‌صبرانه منتظرم که برگردم به خونه :)
دوستتون دارم ... خیلی‌ زیاد ... بوس ... با همون قلب خوشگل مشگل ...
ندایی